دانلود اسکریپت Trackigniter – مدیریت خودرو و ردیابی زنده خودرو با GPS
Vehicle Management System With Live GPS Tracking
Vehicle Management System With Live GPS Tracking
افزونه رو سی اس وی آی برای اسکریپت مدیریت محتوای جوملا
این ابزار امکانات متنوع و حرفه ای درون ریزی و برون بری اطلاعات به صورت اتوماتیک با قابلیت سفارشی سازی کامل را در اختیار شما قرار میدهد. آر او سی اس وی آی با اکستنشن های متنوع جوملا سازگار بوده و از فیلد های سفارشی ویرچومارت نیز پشتیبانی میکند.
آپریل / ایپرل قالب فروشگاه مد و پوشاک وردپرس سازگار با ووکامرس Fashion WooCommerce WordPress Theme
APRIL که به شما و مشتریانتان یک تجربه خرید روان می دهد که می تواند برای انواع فروشگاه ها مانند طراحی مد / فروشگاه / لوازم جانبی؟ ، بوتیک ، وب سایت لوازم آرایشی استفاده شود. APRIL Theme با مجموعه ای از گزینه های تم بسیار مفید همراه است تا بتوانید وب سایت خود را با حداقل تلاش و زمان پیکربندی کنید.
ژوپیتر قالب چندمنظوره وردپرس Multi-Purpose Responsive Theme
قالب Jupiter برای وردپرس، قالبی بسیار زیبا، بسیار قدرتمند، کاملا چند منظوره و واکنش گرا است که میتواند به سادگی پاسخگوی نیازهای گروه وسیعی از کاربران وردپرس باشد.در قالب Jupiter شما میتونید سایت هایی با موضوعات متنوع ایجاد کرده و در واقع وقتی از این قالب استفاده میکنید، محدودیتی در نوع سایتی که با استفاده از آن پیاده سازی میکنید، نخواهید داشت. چه سایت شما تجاری و شرکتی باشد، چه در رابطه با عکاسی، اپلیکیشن موبایل، رستوران و کافی شاپ، سایت های ساختمانی، سایت برای استارت آپ ها، بلاگ های ساده و … امکانات مورد نیاز شما در قالب وردپرس ژوپیتر، گنجانده شده و منتظر یک اشاره ی شماست. لازم به ذکر است که این قالب با افزونه هایی مثل WooCommerce و bbPress نیز سازگار بود و به شما اجازه ی ایجاد سایت های فروشگاهی یا انجمن را نیز میدهد.
قالب jupiter از پنل مدیریتی استفاده می کند که هیچ قالب دیگری آنرا ندارد. با پنل مدیریت قالب وردپرس ژوپیتر می توانید وبسایت هایی بسازید که حتی فکرش رو هم نمی کنید!
شما با پنل مدیریت قوی قالب jupiter می توانید رنگبندی وبسایت خودتان را بصورت کاملا سفارشی تغییر دهید. برای تغییر رنگ هر بخش از سایت شما دکمه ای در نظر گرفته شده تا شما نیازی به تغییر کد نویسی قالب و سی اس اس نداشته باشید.
از امکانات جالب و کاربردی دیگری که در این قالب به چشم میخورد، امکان استفاده از مگا منو، استایل های مختلف در زمان قرار گیری ماوس بر روی آیتم های منوی ناوبری، استایل های متنوع بلاگ، استایل های متنوع پورتفولیو، ابزارک های سفارشی، ۱۰ نوع نوشته سفارشی (Custom Post Typer) و امکان سفارشی سازی کامل پس زمینه ها نام برد.
GreenMart – Organic & Food WooCommerce WordPress Theme
افزونه آموزش الکترونیک – آموزش مجازی وردپرس
قالب کاریابی سایت پونیشا قالب ورکریپ RTL
قالب فریلنسر وردپرس
Workreap – Freelance Marketplace and Directory WordPress Theme
قالب ورک ریپ قالبی بسیار قدرتمند و کاربردی برای راه اندازی انواع وبسایت های برون سپارسی و سفارش پروژه مانند وبسایت پونیشا است. با استفاده از این قالب زیبا و پر امکانات میتوانید وبسایتی راه اندازی کنید که کلیه امکانات را جهت گرد هم آوردن کارفرمایان و فریلنسر ها دارا باشد.
کاتریو /کیتریو اسکریپت مدیریت محتوای وبلاگی و خبری News & Magazine Multilingual CMS
گفتیم که شاه اسماعیل پس از گردش و تفریح در شهر به دولت خانه برگشت و به جای اینکه برای خواب به اندرون برود، بر آن شد که شب را در منزل پسر حلوافروش که متصل به دولتخانه یا کاخ سلطنتی بود به صبح برساند و نیز گفتیم که چون میخواست در خواب هم مانند بیداری سرخوش و شنگول باشد و خواب های شیرین ببیند قبل از خواب مقداری از معجون افیون دار که با معجون محبت مرحمتی پریخان خانم مخلوط بود تناول فرمود و به خواب رفت.
صبح در بامدادان بزرگان حسب المعمول به دولت خانه آمدند و شنیدند که شاه در خانه حلوافروش است. ساعتها پشت سر هم گذشت ولی شاه از خوابگاه بیرون نیامد، کم کم نگرانی و پریشانی بر دولت خانه سایه افکند. بالاخره امرا و بزرگان که خود جرأت نداشتند نزدیک خوابگاه بروند به هر زبانی بود حکیم باشی شاه را پشت خوابگاه فرستادند. حکیم باشی شاه را ثنا گفت و در جواب صدای حلوافروش را شنید که التماس میکرد در را بشکنید و وارد شوید.
ناچار در را شکستند و اول سر وقت شاه رفتند. شاه در گوشه ای افتاده دماغش تیر کشیده، رنگش مانند ماست شده و قدرت تکلم نداشت. برای آخرین بار حرکتی در چانه اش دیده شد و از نفس افتاد. پسر حلوافروش نیمه جان بود. قضیه معجون و دست خوردگی مهر حقه را تعریف کرد، پسرک را زندانی کردند. و بلافاصله شورای سلطنتی بزرگی تشکیل دادند تا جانشین شاه اسمعیل را معین کنند؛ پریخان خانم ساعتها قبل از دیگران یقین بر مرگ شاه کرده بود.
همین قدر که شنید شاه شب گذشته معجون خواسته و صبح بر خلاف معمول از خواب برنخاسته آنچه را که باید بفهمد فهمید. جلسه شوری هنوز تشکیل نشده بود که از طرف خانم پیغام های محرمانه ای به چند نفر از امرای بزرگ ابلاغ گردید. خلاصه پریخان خانم همان روز به مقصودی که داشت و منتهای آرزویش بود، رسید. پیشنهاد سلطنت شجاع الدین میرزا را که از طرف لله اش سلطان ذوالقدر تقدیم شد با اعتراض و تمسخر رد کردند و همه به سلطنت سلطان محمد میرزا که مورد نظر پریخان بود رأی دادند.
یک روز افسر آلمانی ما را در محوطه باز محله ی یهودی نشین جمع میکند و اعلام میکند که آنها برای یک کارخانه آجرپزی به کارگر احتیاج دارند و کارگر بدون تجربه هم میخواهند و این که دستمزد کارگرها غذا برای خانواده هایشان است. این بهترین خبری است که در این مدت می شنویم. من و برادرم به هم نگاه میکنیم. خیلی آرام به من میگوید «نمیدونم درسته یا نه. فقط یکی از ما میتونه بره.» مجبورم که موافقت کنم. او ادامه میدهد «برونک تو الان کار داری، پس من میرم.»
او مجبور نیست چیزهای دیگری که در سرش است را بگوید، چون همیشه میدانم به چه چیزی فکر میکند؛ «خیالم راحته که از خونواده محافظت میکنی. این حرفش مادرم را به یادم می اندازد. همان شب، الی، یکی از مردهایی که با من در کارخانه کار میکند به خانه مان می آید. با صدای لرزانی میپرسد: «برونک میتونم باهات خصوصی حرف بزنم؟» جواب میدهم: «آره، البته» و ما به گوشه ی خلوتی از اتاق میرویم.
او میگوید: «من نمیتونم برای خونواده ام غذا گیر بیارم. دارم میبینم که همسر و دخترم یواش یواش جلوی چشمم دارن از گرسنگی میمیرن. میدونی که اونا تو کارخونه فقط اون قدری غذا میدن که خودمو سیر کنم. نمیتونم هیچ غذایی کنار بذارم که مدت زیادی بتونه همه مونو زنده نگه دارم. اگه میتونستم سه روز به این کارخونه ی آجرپزی برم و غذای بیشتری برای خونوادم گیر بیارم واقعاً شرایط فرق میکرد. برونک میتونی بهم کمک کنی؟
میتونی فردا به سرپرست بگی که من مریض بودم و نتونستم بیام؟ اگه تو بگی حرفتو باور میکنن؟ در کارخانه من تقریباً سردسته ی افراد محله ی یهودیها هستم. وقتی سرپرست هر کاری داشت پیش من می آید و من آن کار را حل میکنم. به بقیه حس اعتماد به نفسی منتقل میکنم که خودم ندارم. اما میدانم برای بقیه ضروری است. چیزی که الی از من میخواهد خطرناک است و اگر لو میرفت میتوانست موقعیتم را به خطر بیندازد.