«خود بودن» بسیار راحت تر از این است که سعی کنیم خود را فرد دیگری نشان دهیم. تلاش برای اینکه خود را شخصی که نیستیم نشان دهیم، کار بسیار طاقت فرسایی است. این کار اغلب موجب می شود هنگام درست کردن ابرو، چشمش را هم کور کنیم؛ کاری که ضررش به سودش میچربد. در واقع ما این کار را با نیت خوبی انجام میدهیم اما نتایج بدی به بار می آید. یک مثال خوب از چنین کاری این است:
افرادی هستند که از ترس اینکه مبادا خجالتی لقب بگیرند، یک سره حرف میزنند و حرف میزنند و از خود میپرسند چرا این حرف زدن ما نفعی برای آنها ندارد؟ خب اینکار نفعی برای آنها ندارد چون این خود واقعی آنها نیست. حرف زدنهای مفرط آنها در واقع نشان میدهد که با تحمیل فشار شدیدی بر خود تلاش میکنند شخصیتی را نشان دهند که خود واقعی آنها نیست.
متأسفم، اما خب بعضی از مردم نسبت به بعضی دیگر بیشتر درون گرا هستند. مسئله دیگری که به همین اندازه دارای اهمیت است، وجود زنانی است که از ترس اینکه آنها را «غرغرو، نق نقو یا خسیس» بنامند، با دست و دلبازی عادات واقعی خود را مخفی میکنند و همیشه احساس خستگی و درماندگی میکنند. آنها چنان انرژی خود را صرف مهرورزی به دیگران میکنند که در این راه خودشان قربانی میشوند.
آیا بازکردن سر صحبت با دیگران یا ادامه دادن یک گفتگو کار اشتباهی است؟ البته که نه. مشکل، آن زنی است که سعی میکند با نشان دادن یک شخصیت غیر واقعی به اهداف خود برسد. درست است که تقویت زمینه ضعفهای شخصیتی برای آن زن مفید است اما این کار با اینکه خود واقعی اش را نادیده بگیرد تا فرد دیگری را راضی کند کاملاً متفاوت است. یک فرد خجالتی تا چه حدی میتواند یکسره صحبت کند و اصلاً چرا باید بخواهد چنین کاری کند؟
اینکه بتوانید خودتان باشید یعنی تمرین کنید کارهایی را انجام دهید که از طبیعت و ذات شما نشأت می گیرند. اگر فرد ساکتی هستید، به خود اجازه دهید زمانی ساکت باشید. اگر فردی خونگرم و اجتماعی هستید، این یعنی گاهی اوقات شما بسیار زودجوش و خونگرم هستید و در مواقع دیگر ممکن است اصلاً اینگونه نباشید.