دانلود کتاب فلسفه ملال اثر لارس اسوندسن
مردم به هیچ چیز اعتقاد ندارند. دیگر چیزی نمانده که به آن معتقد باشیم… اکنون این فضای تهی، چیزی که مردم بیش از هر چیز در آرزویش بوده اند ـ یعنی جامعه مصرفی ـ به پایان راه رسیده است. مثل همه رؤیاهای گذرای دیگر. حال احساس آزار دهنده تهی بودن برجای مانده است. بنابراین مردم به دنبال هر چیزی میگردند و به هر افراطی ایمان می آورند. هر اراجیف افراط گرایانه ای بهتر از هیچ است…
خب، فکر میکنم در مسیری قرار گرفته ایم که ممکن است به هر نوع دیوانگی منتهی شود. فکر میکنم اراجیف و مهملاتی که از دل این شرایط بیرون می آید بی پایان و اراجیفی بسیار خطرناک است. میتوانم آینده را در یک کلمه خلاصه کنم و آن کلمه ملال انگیز است، آینده ملال انگیز خواهد بود. در دنیای تهی، افراط، جایگزین جذابی برای ملال است. به نظر میرسد یکی از اصول زیربنای دنیای کنونی این باشد:
شرایط افراطی اقدامات افراطی را میطلبد. بالارد نیز تقریباً به این ادعای نیچه نزدیک میشود که انسان ترجیح میدهد به جای اینکه هیچ نخواهد، بخواهد که هیچی بزرگ بیافریند، چون نیازمند هدف است. همان طور که در فصل اول گفتم شواهد زیادی حکایت از این دارد که ملال یکی از دلایل خشونت است. نابودی با زندگی برابر است و ملال با مرگ. آرتور میلر توصیف میکند که:
چگونه عدم تجانس باعث میشود که برای گریز از ملال به خشونت متوسل شویم و چگونه ملال او را زمین گیر و گرفتار کرده بود تا اینکه دو سه دقیقه ای توانست زندگی بکند؛ حمله کرد و هنگامی که بطری پر از بنزین را روی سر پسربچه ای کوبید، هیجان به خطر انداختن زندگی اش را احساس کرد. زندگی یعنی این… هیچ چیز بیشتر از ایستادن بی اینکه چیزی رخ دهد، به مرگ نزدیک نیست.
مرز شکنی خود را به عنوان تنها درمان ملال عرضه میکند. «تصادف» رمانی ملال انگیز درباره مردمانی گرفتار ملال است. دنیایی که کاملاً شیءواره شده و از هر گونه کیفیتی تهی است، نمیتواند چیزی به جز ملال انگیز باشد.