دانلود کتاب سه خواهر سه ملکه اثر فیلیپا گریگوری pdf
دانلود کتاب سه خواهر سه ملکه اثر فیلیپا گریگوری pdf
همان طور که توماس داکر قول داده بود، در قلعه موریث هدایایی در انتظار من بودند. لیدی داکر در تالار بزرگ همه هدایا را پخش کرده است، تا من همه آنها را که هری و کاترین برایم فرستاده اند ببینم، تا همه بینند برادرم چه قدر مرا دوست میدارد. لباس های زربفت و لباس های یراق دار لباس با آستین هایی از خز و مخمل قرمز و بنفش. کاش اختصاصا برای من دوخته باشند. سرپوش هایی از طلا در شأن ملکه ای چون من. شنل، بالاپوش و کفش های ابریشمی با پاشنه های طلا.
لباسهای برودری دوزی شده با لبه هایی از پوست، کلاه هایی از مخمل با نشان هایی از طلا. دستکش های چرمی معطر و جوراب های طرح دار. دست آخر هم جواهراتی که ارث من بود. همان جواهراتی که بانو مادربزرگم برایم گذاشته بود، یاقوت، صلیب مروارید، گردنبند الماس مادرم و یک زنجیر طلا. همه چیزهایی که ملکه باید داشته باشد. کاترین همه را انتخاب کرده و فرستاده است تا تشکر برادرم را از من به خاطر شهامت در راه خدمت به انگلستان نشان دهد.
در کنار هدیه ها، نامه هایی هم در انتظار خواندن من هستند. همه اینها مرا خوشحال نمی کند. حالا کاترین در موفقیت آمیزترین حالت خودش است. احساس میکنم حالا که احساس پیروزی میکند، مرا به خاطر شکست هایم مسخره می کند بچه اش را خیلی بالا میداند حتماً بچه اش پسر است. کاترین اطمینان دارد که بچه اش قوی تر است. وقتی شنیدیم مجبور به فرار از کشورت شده ای، خیلی متأسف شدیم. دندان هایم را به هم فشار میدهم. اگر هری از من حمایت کرده بود، اگر کاترین از او خواسته بود که مرا نجات دهد، تختم را حفظ کرده بودم.
وقتی شنیدیم پسرانت را جا گذاشته ای، غافلگیر شدیم. فکر میکند چه کار دیگری باید میکردم. یادش رفته که بچه های من بی پدر هستند و پدرشان به دستور خود او کشته شده است؟ بدانیم چرا کاترین از نجات من حمایت نکرد خیلی مشکل نیست. وقتی فکر میکند خودش باید جانشین شاه را به دنیا بیاورد، چرا باید پسر من و جانشین سلطنت را نجات دهد؟ دل نگرانی اش برای من دروغ است. اگر من در خطر باشم و اگر پسران من زندانی باشند، به نفع کاترین خواهد بود.