دانلود کتاب کلیدهای زندان اهریمن اثر براندون مال pdf
دانلود کتاب کلیدهای زندان اهریمن اثر براندون مال pdf
ست پرسید: «از من هم دستور میگیری؟» – آره. آخرین دستوری که کندرا بهم داده بود این بود که به خونواده تون کمک کنم و هیچوقت بهتون خیانت نکنم. به خاطر همین فکر کنم باید از دستورهای تو هم اطاعت کنم.» – ست به این فکر کرد که چطور می تواند از یک استینگ بالب استفاده کند. چیزی به ذهنش نرسید. پای صدمه دیده اش باعث می شد که کار زیادی از دستش برنیاید. می توانست او را در جعبه خاموش نگه دارد و هر وقت لازم شد از او استفاده کند، اما این کار به این معنی بود که باید ونسا را آزاد می کرد. آیا می خواست نارکوبلیکس به او کمک کند یا نه؟ نمی توانست تصمیم بگیرد.
احتمالا بهتر بود که اول به ملاقات پاتون برود. ست پرسید: «سیاهچال سالمه؟» – به قسمت از سقف پلکانی که به طبقه اول می رسه ریخته. به قسمتی از سقف راهروی اصلی هم همینطور. در ورودی هم از لولا دراومده. به خاطر همین تونستم بیام بیرون. بقیه سیاهچال ولی به نظر سالم مونده. خیال ست کمی راحت شد. حداقل تمام زندانی های خطرناک سیاهچال آزاد نشده بودند. نمی دانست که نابود شدن عهدنامه چقدر بر روی امنیت سیاهچال تأثیر گذاشته است. ست گفت: «فکر کنم فعلا بذاریم ونسا تو جعبه خاموش بمونه بهتره. شاید بعدا به کمکش احتیاج داشته باشم. میشه جسد کولتر رو هم بذاریم تو سلول ونسا پیش تو؟
– آره، حتما. من از جسدش مراقبت می کنم. – هوگو میشه زحمتش رو بکشی؟ – آره. هوگو، جسد کولتر را بلند کرد. است گفت: «من همینجا منتظر می مونم. هوگو اگه میتونی استینگ بالب رو هم بغل کن. پاش صدمه دیده.» هوگو استینگ بالب را با دست دیگرش بلند کرد و از اتاق خارج شد. آوار و بقایای اثاثیهی اتاق زیر پایش خرد می شدند. است بر روی یک مبل شکسته نشست. گرائولاس حتما از چیزی بیشتر از قدرت بدنی اش برای خراب کردن خانه استفاده کرده بود. در مدت خیلی کوتاهی آن همه خرابی به بار آورده بود. حتما برای این کار از جادو استفاده کرده بود. است به این فکر کرد که چه ابزار و یا متحدانی در اختیار دارد.