دانلود کتاب زندگی مشترک جرات می خواهد اثر فردریک فانژه pdf
دانلود کتاب زندگی مشترک جرات می خواهد اثر فردریک فانژه pdf
لودویک: اگر وقت داری، دوست دارم درباره آخرین باری که با هم بحث کردیم، صحبت کنیم. میدانی، همان موقعی که باید برای غذا خوردن بچه ها در جاده توقف می کردیم. می خواهی صحبت کنیم؟ ژولی (همسر لودویک) – بله، اگر تو می خواهی حاضرم حرف بزنیم. لودویک وقتی توقف کردم، متوجه شدم که کافه تریا در آن سمت نیست. آه کشیدم و همان موقع هم تو عصبانی شدی. آن لحظه چه احساسی داشتی؟ وقتی آه کشیدم، چه فکری کردی؟ (بررسی مسائل منفی)
ژولی: من با خودم گفتم حتما ناراحت شده ای، زیرا وقتی از نظر تو غیرقابل تحمل می شوم، آه میکشی. لودویک – واقعا فکر کردی که من ناراحت شده ام؟ (بیان مجدد) آن موقع چه احساسی داشتی؟ (بررسی احساسات) ژولی واقعا احساس کردم که از نظر تو احمق هستم. تو خیلی بهتر از من هستی و من در مقابل تو فقط یک احمق حقیر هستم. لودویک – گوش کن، متأسفم که باعث شدم چنین احساسی پیدا کنی. (همدلی) وقتی آه می کشیدم، هرگز به این فکر نکردم که تو احمق هستی.
در واقع، بیشتر از خودم ناامید شدم و چون مسیر درستی را نرفته بودم، خودم را مقصر می دانستم. به خودم گفتم شاید بتوانم به جایگاه خدمات دیگری بروم که کافه تریا هم دقیقا همان جا باشد. این کار بیشتر به نفع بچه ها بود. (بیان افکار خود) ژولی با حالتی متعجب تو واقعا آن موقع خودت را مقصر می دانستی؟ (بررسی مسائل منفی) الودویک – بله، همان موقع کمی ناراحت شدم و از دست خودم آه کشیدم. (بیان احساسات خود) اما هرگز فکر نکردم که تو احمق هستی. (تصحیح اطلاعات) از این به بعد تلاش می کنم که کمتر آه بکشم. (تلاش برای تغییر رفتار)+
- ۰۱/۰۶/۰۱