دانلود کتاب نشخوار ذهنی اثر اتان کراس pdf
دانلود کتاب نشخوار ذهنی اثر اتان کراس pdf
نشخوار ذهنی حاصل از دریافت آن نامه تهدیدآمیز، تا قبل از این که نام خود را صدا بزنم، غیرقابل تحمل بود. اما یک عامل دیگر نیز در آسودگی ذهنی من، اگر چه موقت، تأثیر زیادی داشت: صحبت آن مأمور پلیس مبنی بر این که این تهدیدها پوچ و معمول هستند و افراد مشهور معمولا چنین تهدیدهایی دریافت می کنند. با آن که من در تفکر تهدید محورخود غرق شده بودم (البته انصاف آن نامه هیچ حسی شبیه یک چالش هیجان انگیز نداشت اما صحبت های افسر پلیس، ترسم را از بین نبرد اما نور امیدی به قلبم تاباند.
حرف او باعث شد که کمتر احساس تنهایی کنم و بفهمم افرادی با موقعیت مشابه من وجود دارند. یک آسودگی روانی پرقدرت وجود دارد که حاصل عادی سازی تجربیات است. وقتی متوجه می شویم که آنچه تجربه می کنیم، منحصر به خودمان نیست و هر شخصی دیگر نیز ممکن است آن را تجربه کند، احساس آسودگی بیشتری می کنیم و آن تجربه را به عنوان بخشی از روند طبیعی زندگی در نظر میگیریم. وقتی تجربیاتی مثل سوگواری، رابطه آشفته، پسرفت های شغلی، مشکلات فرزندپروری، یا دیگر انواع مشکلات را از سر می گذارنیم، معمولا به شکل دردناکی احساس تنهایی می کنیم و روی مشکل خود تمرکز می کنیم.
اما وقتی با دیگران صحبت می کنیم و می شنویم که آنها نیز مشکلات مشابهی داشته اند، متوجه می شویم که تجربه ما با وجود تمام سختی اش، برای دیگران نیز اتفاق می افتد. این آگاهی، به سرعت چشم انداز ما را تغییر میدهد و گفتگوی درونی ما به این استدلال می رسد که اگر دیگران نیز از این سختی عبور کرده اند، پس من نیز میتوانم عبور کنم. آنچه به نظر غیرعادی می آمد، حالا عادی شده است. این به ما احساس آرامش میدهد. حالا چه می شود اگر به جای عادی سازی تجربیات از طریق شنیدن توصیه دیگران یا شنیدن حرفهای آنها در مورد غلبه بر مشکلات شان، نوعی از خودگویی با فاصله گیری را پیدا کنیم که همین اثر را داشته باشد؟
منظورم این است که آیا می توان چیزی در ساختار زبان پیدا کرد که به ما کمک کند تجربیات شخصی خود را از دید جهانی نگاه کنیم؟ در ماه می سال ۲۰۱۵، دیوید گلدبرگ، کارآفرین سیلیکون ولی و همسر مدیر مالی فیس بوک، شریل سندبرگ دچار یک سانحه شد و به شکل تأسف آوری درگذشت. سندبرگ از نظر روحی ویران شده بود. زندگی او با گلدبرگ ناپدید شده بود، گویی آینده اش از دستش ربوده شده بود. او پس از مرگ شوهرش به دنبال راهی بود تا به کمک آن بتواند اندوه جانکاهی که میرفت او را به زانو در بیاورد را تحمل کند.
- ۰۱/۰۵/۳۱