فایل ممکن است بخاطر نمایش در سایت بهم ریختگی داشته باشد.
دانلود کتاب همیشه آلیس اثر لیزا جنوا pdf
واقعیت این بود که امکان داشت کمی دچار افسردگی شده باشد، او به یک بیماری کشنده درمان ناپذیر مبتلا شده بود، دخترش هم همین طور. تقریباً دیگر به مسافرت نمیرفت، سخنرانی های پرحرارت و جذابش به امری خسته کننده و تحمل ناپذیر تبدیل شده بود و حتی در برخی مواقع نادری که با جان در خانه بود به نظرش میرسید که میلیونها مایل با او فاصله دارد.
خب، طبیعی بود که کمی ناراحت باشد اما این یک واکنش عادی به وضعیت موجود بود و دلیل نمیشد که دارویی به داروهایش اضافه شود، آن هم دارویی که اثرات جانبی زیادی داشت. و اصلاً برای این موضوع پیش دکتر نیامده بود. –میتونی رستوریل بخوری، هر شب یکی قبل از خواب. فوراً خوابت میبره و راحت میتونی شیش ساعت بخوابی. صبح هم که از خواب پا میشی تلوتلو نمیخوری و ملنگ نمیشی.
-دوست دارم یه چیز قوی تر مصرف کنم… مکث و سکوتی طولانی حکم فرما شد. –فکر میکنم بهتر باشه یه نوبت دیگه بگیری و این دفعه با شوهرت بیای. اون وقت میتونیم درباره تجویز یه داروی قوی تر تصمیم بگیریم. –این مسئله ربطی به همسرم نداره. من نه افسرده ام، نه ناامید، کاملاً متوجه ام چی میخوام تامارا. دکتر مویر در چهره آلیس دقیق شد، آلیس هم در چهره دکتر.
هر دو زن بالای چهل سال بودند و تا پیری هنوز فاصله داشتند. ازدواج کرده و از تحصیلات فوق عالی برخوردار بودند. آلیس از سیاست دکترش سر درنمی آورد. اگر لازم بود سراغ دکتر دیگری میرفت. روند زوال عقلش شتاب گرفته بود. نمی توانست خطر درنگی دیگر را به جان بخرد. شاید یادش میرفت. در ذهن داشت جروبحث دیگری را با دکتر مرور میکرد.
